sɪɴʟᴇss ...; عشقی که حاصل انتقام و کینه باشه چقد دووم میاره!؟ همونجور که مشغول به رقصیدن شدن توی گوشش صدای مردی زمزمه شد : "موج رقص انگیز پیراهن چو لغزد بر تنش جان به لب آید مرا از لغزش پیراهنش" شوکه سرش رو چرخوند زیاد پیش میومد که از آینده چیزی رو ببینه یا صدایی بشنوه اما در مورد خودش اینبار ... صدا کاملا غریبه بود ... یعنی چه سرنوشتی در انتظار تیونگ بود؟ ________ ᴍᴀɪɴ ᴄᴏᴜᴘʟᴇ : ᴊᴀᴇʏᴏɴɢ ، ʏᴜᴡɪɴ , ᴊᴏʜɴᴅᴏ...; ɢᴇɴʀᴇ : ʙʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ ; ᴀɴɢᴇsᴛ ; sᴄʜᴏᴏʟ ʟɪғᴇ ; ᴄʀɪᴍᴇ ;